⚜زندگی شما از دو چیز ساخته شده
عوامل مثبت و عوامل منفی
⚜اگر در زندگی شما عوامل منفی بیشتر از عوامل مثبت باشد یک جای کار حتما مشکل دارد و شما متوجه آن نیستید.
⚜برخی افراد را میبینید که شاد و خوشبخت هستند و زندگیشان مملو از چیزهای خوب است.
⚜چیزی به شما می گوید که اینها همه حق شما هم هست.
⚜شما لایق یک زندگی عالی هستید که مملو از چیزهای خوب و مثبت باشد.
⚜اکثر افرادی که زندگی خوبی دارند دقیقا نمیدانند چه کرده اند که به آن رسیده اند آنها فقط یک کار کرده اند:
:zap:از قدرتی استفاده کرده اند که منشاء همه چیزهای خوب در زندگیست
:zap:بدون استثنا هر کسی که زندگی خوبی دارد از عشق برای رسیدن به آن استفاده کرده است.
:zap:در واقع قدرت داشتن همه چیزهای خوب و مثبت در زندگی، عشق است.
:zap:وقتی شما عشق میورزید از بزرگترین قدرت در کائنات بهره می گیرید.
به کانال تلگرامی ما بپیوندید.( بر روی تلگرام پایین صفحه کلیک کنید.)
:white_check_mark:مهمترین چیزی که قبل از شروع مراحل تحول در زندگی باید بدان توجه کرد ، احساس نیاز و به بیان بهتر " تشنه بودن برای تحول" است .
⚜باید با تمام وجود به جایی برسیم که زندگی روزمره را تغییر داده و به سمت بهتر شدن حرکت کنیم. اهمیت تشنه بودن برای رسیدن به هدف در هر راهی که نیاز به اراده و صبر و استمرار دارد ، قابل انکار نیست.
:zap:می گویند در یک مهمانی ، صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد ، مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی تشنه شدند ، اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم" و "آب کجاست" اکتفا می کردند ، میزبان که مرد زیرکی بود ، در دلش گفت اینها در واقع هیچ کدام تشنه نیستند . ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه می کرد گفت : پس این آب کجاست؟
میزبان با دیدن تلاش مهمانش ، رو به سایر مهمانها کرد و گفت : هیچ کدام از شما در واقع تشنه نیستید ، تشنه ی واقعی کسی است که
:point_left: به طلب آب از جای خود بر می خیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو می کند.
:boom: قدم اول تحول نیز تشنه بودن است ، باید بخواهیم و سپس از جایی که هستیم برخیزیم و حرکت کنیم .
:arrow_backward: برخیزید و قدم اول را بردارید :arrow_forward:
سلام دوستان عزیزم از سال 92 که برای کنکور درس میخوندم تو وبلاگم فعالیت نکردم ولی چون خیلی اینجا رو دوست دارم تصمیم گرفتم فعالیتمو دوباره شروع کنم.
من به لطف خدا کنکور قبول شدم یه رشته خوب تو یه دانشگاه دولتی خوب تو تهران.... حالا اینکه چطوری فکر کنم همتون بدونید
استفاده از قدرت ذهنم
امیدوارم بتونیم دوباره روزهای خوبی رو در اینجا داشته باشیم.
سلام به دوستان عزیزم
امیدوارم همیشه شاد و پرانرژی باشید.
دوباره چند ماه وقفه افتاد و من شرمنده همه کسانی هستم که مرتب به وبلاگم سر میزنن و منتظر مطالب جدید هستن
اومدم بگم که حتما به لطف خدا برمیگردم فقط فعلا چون مشغول خوندن واسه کنکور هستم نمیتونم مطلب جدید بزارم برام دعا کنید قبول بشم چون مسلما با دعاهای شما انرژی مثبتی به زندگیم فرستاده خواهد شد.
از همتون ممنونم
ایشاالا تا بعد کنکور ارشد
گفتار نیک باعث افزایش روزی ، طول عمر و ازدیاد ثروت می شود.(پیامبر اکرم)
یکی از بهترین راه های پیش بینی آینده خلق آن است.(پیتر دراکر)
تو امپراتوری هستی که خوابیده ای و در خواب خود را گدایی می بینی از خواب بیدار شو جناب امپراتور.(اوشو)
1.برای تغییر کردن کردن از تغییرات جزیی و کوچک استفاده کنیم.
2.برای انجام این تغییرات باید خودمونو شرطی کنیم.
3.شرطی شدن سه مرحله داره:
الف.شرط گذاری........
صبح که از خواب بیدار میشی با خدا شرط کن که خدایا امروز میخوام بنده خوبی باشم و میخوام قول بدم که حتما کارهای خوبی که مد نظرم هست انجام بدم.
ب.مراقبت ........
به قولی که به خدا دادیم توجه داشته باشیم و مراقبت کنیم.(مراقب رفتارمون باشیم)
ج.حساب و کتاب......
شب موقع خواب کارهایی که در طی روز انجام دادیم بررسی کنیم.
4.باید به صورت کوتاه مدتو روزانه به ذهنمون وعده بدیم وعده های دراز مدت فایده ندارد.
5.وقتی تصمیم به تغییر میگیریم قانون سه نیوتن (برای هر عملی عکس العملی است) وارد کار میشه و برای هر تغییر مقاومت ایجاد میشود.
6.هر روز گروهی از صفات و ویژگی هایی که قصد تغییر اونا رو داریم انتخاب کنیم و روی چند مورد کار کنیم تا زمانیکه در ما نهادینه بشه.
7.برای هر تغییری به خودمون وعده میدیم که فقط امروز این کار رو انجام میدم در واقع خودمونو گول بزنیم تا در ما نهادینه بشه.
8.برای رفتارهای بد خود جایگزین انتخاب کنید.مثلا جایگزین دروغ صلوات قرار دهید تا هر وقت خواستین دروغ بگین به جاش صلوات بفرستین.
9.برای خود الگو انتخاب کنید این الگو باید از افراد دور و برمون باشه.
10.عمل کنید نه سعی انسان موفق عمل میکنه.
همه ما خودمان را چنین متقاعد می کنیم که زندگی بهتری
خواهیم داشت اگر:
اعتبارخود را
هرگزدرمیدان مقایسه ی خویش با دیگران
مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه.
...
وآرمان های خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که «بهترین» در زندگانیت
چگونه معنا می شود.
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است
آسان مگذر
برآنها چنگ درانداز، آنچنان که
بر زندگی خویش
که بی حضور آنها، زندگی مفهوم خود را
از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابه لای انگشتانت فرو لغزد
و آسان هدر شود.
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای.
و هرگز امید از کف مده
آن گاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری.
همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد
که قدم های تو باز می ایستد.
و هراسی به خود راه مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است.
برخیز و بی هراس خطرکن،
در هر فرصی بیاویز.
و هم بدین سان است که به مفهوم «شجاعت»
دست خواهی یافت.
آن گاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که
هرچه بیشتر ارزانی داری
سرشارتر شود
وهرگاه که آن را تنگ در مشت گیری
آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند.
رویاهایت را فرو مگذار
که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
وبی امید، زندگی را آهنگی نباشد.
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سر منزلِ مقصود را گم کنی.
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفراست
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاری ست.
By:Aliasghar Ebrahimi
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر
شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی
نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت!(فرشته سکوت کرد)
آسمان و زمین را به هم ریخت!(فرشته سکوت کرد)
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد)
به پرو پای فرشته پیچید!(فرشته سکوت کرد)
کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد)
دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد!
این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت: بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی!
تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن!
لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کاری میتوان کرد...؟
فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته
است و آن که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به کارش نمیآید و آنگاه سهم یک
روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن!
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید. اما میترسید
حرکت کند! میترسید راه برود! نکند قطرهای از زندگی از لای انگشتانش بریزد.
قدری ایستاد، بعد با خود گفت: وقتی فردایی ندارم، نگاه داشتن این زندگی جه
فایده ای دارد؟ بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید، زندگی را نوشید و بویید
و چنان به وجد آمد که دید میتواند تا ته دنیا بدود، میتواند پا روی خورشید
بگذارد و میتواند...
او در آن روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست
نیاورد، اما... اما در همان یک روز روی چمنها خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد،
سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمیشناختنش سلام کرد و برای
آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق
شد و عبور کرد و تمام شد!
فرشتهها در تقویم خدا نوشتند:او درگذشت،اما یک روز زندگی کرد
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
ادامه مطلب ...